جدول الأفعال الفارسية
- 14/11/2024
- تم النشر بواسطة: محمد درويش
- الفئة: اللغة الفارسية تعلم اللغات
لا توجد تعليقات

مقدمة
منذ سنوات ونحن نعلم اللغة الفارسية في مركز البصيرة وقد ارتأينا صناعة هذه الصفحة لمساعدة المتعلمين في دورة اللغة الفارسية وتسهيل عملية تصريف الأزمنة المختلفة من الأفعال. يتم تحديث هذه الجداول بشكل مستمر.
كيفية صناعة كل فعل
النوع | الوصف | الصيغة | مثال |
---|---|---|---|
المصدر | الفعل في شكله الأساسي، بدون تصريف | جذر الفعل + “ن” | رفتن (أن تذهب) |
المضارع الإخباري | يشير إلى فعل يحدث في الحاضر | بادئة “می” + جذر الفعل + نهاية تتغير حسب الضمير | میروم (أنا أذهب) |
المضارع الالتزامي | يشير إلى التمني أو الرغبة في حدوث فعل | بادئة “ب” + جذر الفعل + نهاية تتغير حسب الضمير | بروم (أن أذهب) |
المضارع المستمر | يشير إلى فعل يحدث بشكل مستمر في الحاضر | فعل “دارم” + فعل المضارع الإخباري | دارم میروم (أنا ذاهب الآن) |
الماضي البسيط | يشير إلى فعل حدث في الماضي | جذر الفعل + نهاية الماضي حسب الضمير | رفتم (ذهبت) |
الماضي الاستمراري | يشير إلى فعل كان يحدث باستمرار في الماضي | بادئة “می” + فعل الماضي البسيط | میرفتم (كنت أذهب) |
الماضي المستمر المدعوم بـ “داشتن” | يستخدم للتعبير عن حدث كان مستمراً في الماضي وكان متوقعاً استمراره لفترة | فعل “داشتم” + فعل الماضي الاستمراري | داشتم میرفتم (كنت ذاهباً باستمرار) |
الأمر | لإعطاء أمر أو طلب | جذر الفعل + نهاية الأمر حسب الضمير | برو (اذهب) |
صناعة الفعل المضارع الإخباري
صناعة الفعل المضارع الإخباري من المصدر يتطلب جهدا ولا تتبع قاعدة واحدة, ولتوضيح ذلك يمكنك اتباع الرابط التالي:
الأفعال المستثناة
الفعل | النوع المستثنى | السبب | مثال |
---|---|---|---|
بودن (أن تكون) | المضارع المستمر، الماضي المستمر المدعوم بـ “داشتن” | بودن فعل ناقص يعبر عن الحالة الدائمة، لذا لا يُستخدم في صيغة المضارع المستمر أو الماضي المستمر المدعوم بـ “داشتن”. | هستم (أنا أكون)، بودم (كنت)، باش (كن) |
داشتن (أن يمتلك) | المضارع المستمر، الماضي المستمر المدعوم بـ “داشتن” | الملكية في الفارسية تُعبر عن حالة ثابتة، لذا لا يُستخدم الفعل “داشتن” في المضارع المستمر أو المدعوم بـ “داشتن”. | دارم (أملك)، داشتم (كنت أملك) |
توانستن (أن يستطيع) | المضارع المستمر، الماضي المستمر المدعوم بـ “داشتن” | القدرة تعتبر حالة أو إمكانية، ولا تحتاج لصيغة مستمرة في الاستخدام الشائع. | میتوانم (أستطيع)، توانستم (استطعت) |
بایستن (أن يجب) | جميع الأفعال المستمرة | بایستن يعبر عن وجوب أو ضرورة، لذا يأتي دائماً بصيغة الدوام ولا يتطلب استمراراً. | باید بروم (يجب أن أذهب) |
شدن (أن يصبح) | المضارع المستمر | يشير إلى التغيير من حالة إلى أخرى، وبالتالي لا يستخدم بصيغة المضارع المستمر في معظم الحالات. | میشوم (أصبح)، شدم (أصبحت) |
آمدن (أن يأتي) | المضارع الالتزامي | نادر الاستخدام بصيغة الالتزامي لأن صيغة المضارع الإخباري تكفي عادة للإشارة إلى الوصول أو القدوم. | میآیم (أأتي)، آمدم (أتيت) |
الأفعال الشائعة
يتم تحديث هذا الجدول باستمرار
المصدر | المضارع الإخباري | المضارع الالتزامي | المضارع المستمر | الماضي البسيط | الماضي الاستمراري | الماضي المستمر المدعوم بـ “داشتن” | الأمر |
---|---|---|---|---|---|---|---|
رفتن | میروم، میروی، میرود، میرویم، میروید، میروند | بروم، بروی، برود، برویم، بروید، بروند | دارم میروم، داری میروی، دارد میرود، داریم میرویم، دارید میروید، دارند میروند | رفتم، رفتی، رفت، رفتیم، رفتید، رفتند | میرفتم، میرفتی، میرفت، میرفتیم، میرفتید، میرفتند | داشتم میرفتم، داشتی میرفتی، داشت میرفت، داشتیم میرفتیم، داشتید میرفتید، داشتند میرفتند | برو، بروید |
آمدن | میآیم، میآیی، میآید، میآییم، میآیید، میآیند | بیایم، بیایی، بیاید، بیاییم، بیایید، بیایند | دارم میآیم، داری میآیی، دارد میآید، داریم میآییم، دارید میآیید، دارند میآیند | آمدم، آمدی، آمد، آمدیم، آمدید، آمدند | میآمدم، میآمدی، میآمد، میآمدیم، میآمدید، میآمدند | داشتم میآمدم، داشتی میآمدی، داشت میآمد، داشتیم میآمدیم، داشتید میآمدید، داشتند میآمدند | بیا، بیایید |
داشتن | دارم، داری، دارد، داریم، دارید، دارند | داشته باشم، داشته باشی، داشته باشد، داشته باشیم، داشته باشید، داشته باشند | – | داشتم، داشتی، داشت، داشتیم، داشتید، داشتند | – | – | داشته باش، داشته باشید |
بودن | هستم، هستی، هست، هستیم، هستید، هستند | باشم، باشی، باشد، باشیم، باشید، باشند | – | بودم، بودی، بود، بودیم، بودید، بودند | – | – | باش، باشید |
دیدن | میبینم، میبینی، میبیند، میبینیم، میبینید، میبینند | ببینم، ببینی، ببیند، ببینیم، ببینید، ببینند | دارم میبینم، داری میبینی، دارد میبیند، داریم میبینیم، دارید میبینید، دارند میبینند | دیدم، دیدی، دید، دیدیم، دیدید، دیدند | میدیدم، میدیدی، میدید، میدیدیم، میدیدید، میدیدند | داشتم میدیدم، داشتی میدیدی، داشت میدید، داشتیم میدیدیم، داشتید میدیدید، داشتند میدیدند | ببین، ببینید |
گفتن | میگویم، میگویی، میگوید، میگوییم، میگویید، میگویند | بگویم، بگویی، بگوید، بگوییم، بگویید، بگویند | دارم میگویم، داری میگویی، دارد میگوید، داریم میگوییم، دارید میگویید، دارند میگویند | گفتم، گفتی، گفت، گفتیم، گفتید، گفتند | میگفتم، میگفتی، میگفت، میگفتیم، میگفتید، میگفتند | داشتم میگفتم، داشتی میگفتی، داشت میگفت، داشتیم میگفتیم، داشتید میگفتید، داشتند میگفتند | بگو، بگویید |
رفتن | میروم، میروی، میرود، میرویم، میروید، میروند | بروم، بروی، برود، برویم، بروید، بروند | دارم میروم، داری میروی، دارد میرود، داریم میرویم، دارید میروید، دارند میروند | رفتم، رفتی، رفت، رفتیم، رفتید، رفتند | میرفتم، میرفتی، میرفت، میرفتیم، میرفتید، میرفتند | داشتم میرفتم، داشتی میرفتی، داشت میرفت، داشتیم میرفتیم، داشتید میرفتید، داشتند میرفتند | برو، بروید |
خوردن | میخورم، میخوری، میخورد، میخوریم، میخورید، میخورند | بخورم، بخوری، بخورد، بخوریم، بخورید، بخورند | دارم میخورم، داری میخوری، دارد میخورد، داریم میخوریم، دارید میخورید، دارند میخورند | خوردم، خوردی، خورد، خوردیم، خوردید، خوردند | میخوردم، میخوردی، میخورد، میخوردیم، میخوردید، میخوردند | داشتم میخوردم، داشتی میخوردی، داشت میخورد، داشتیم میخوردیم، داشتید میخوردید، داشتند میخوردند | بخور، بخورید |
نوشتن | مینویسم، مینویسی، مینویسد، مینویسیم، مینویسید، مینویسند | بنویسم، بنویسی، بنویسد، بنویسیم، بنویسید، بنویسند | دارم مینویسم، داری مینویسی، دارد مینویسد، داریم مینویسیم، دارید مینویسید، دارند مینویسند | نوشتم، نوشتی، نوشت، نوشتیم، نوشتید، نوشتند | مینوشتم، مینوشتی، مینوشت، مینوشتیم، مینوشتید، مینوشتند | داشتم مینوشتم، داشتی مینوشتی، داشت مینوشت، داشتیم مینوشتیم، داشتید مینوشتید، داشتند مینوشتند | بنویس، بنویسید |
خواندن | میخوانم، میخوانی، میخواند، میخوانیم، میخوانید، میخوانند | بخوانم، بخوانی، بخواند، بخوانیم، بخوانید، بخوانند | دارم میخوانم، داری میخوانی، دارد میخواند، داریم میخوانیم، دارید میخوانید، دارند میخوانند | خواندم، خواندی، خواند، خواندیم، خواندید، خواندند | میخواندم، میخواندی، میخواند، میخواندیم، میخواندید، میخواندند | داشتم میخواندم، داشتی میخواندی، داشت میخواند، داشتیم میخواندیم، داشتید میخواندید، داشتند میخواندند | بخوان، بخوانید |
گرفتن | میگیرم، میگیری، میگیرد، میگیریم، میگیرید، میگیرند | بگیرم، بگیری، بگیرد، بگیریم، بگیرید، بگیرند | دارم میگیرم، داری میگیری، دارد میگیرد، داریم میگیریم، دارید میگیرید، دارند میگیرند | گرفتم، گرفتی، گرفت، گرفتیم، گرفتید، گرفتند | میگرفتم، میگرفتی، میگرفت، میگرفتیم، میگرفتید، میگرفتند | داشتم میگرفتم، داشتی میگرفتی، داشت میگرفت، داشتیم میگرفتیم، داشتید میگرفتید، داشتند میگرفتند | بگیر، بگیرید |
دادن | میدهم، میدهی، میدهد، میدهیم، میدهید، میدهند | بدهم، بدهی، بدهد، بدهیم، بدهید، بدهند | دارم میدهم، داری میدهی، دارد میدهد، داریم میدهیم، دارید میدهید، دارند میدهند | دادم، دادی، داد، دادیم، دادید، دادند | میدادم، میدادی، میداد، میدادیم، میدادید، میدادند | داشتم میدادم، داشتی میدادی، داشت میداد، داشتیم میدادیم، داشتید میدادید، داشتند میدادند | بده، بدهید |
آوردن | میآورم، میآوری، میآورد، میآوریم، میآورید، میآورند | بیاورم، بیاوری، بیاورد، بیاوریم، بیاورید، بیاورند | دارم میآورم، داری میآوری، دارد میآورد، داریم میآوریم، دارید میآورید، دارند میآورند | آوردم، آوردی، آورد، آوردیم، آوردید، آوردند | میآوردم، میآوردی، میآورد، میآوردیم، میآوردید، میآوردند | داشتم میآوردم، داشتی میآوردی، داشت میآورد، داشتیم میآوردیم، داشتید میآوردید، داشتند میآوردند | بیاور، بیاورید |
فهمیدن | میفهمم، میفهمی، میفهمد، میفهمیم، میفهمید، میفهمند | بفهمم، بفهمی، بفهمد، بفهمیم، بفهمید، بفهمند | دارم میفهمم، داری میفهمی، دارد میفهمد، داریم میفهمیم، دارید میفهمید، دارند میفهمند | فهمیدم، فهمیدی، فهمید، فهمیدیم، فهمیدید، فهمیدند | میفهمیدم، میفهمیدی، میفهمید، میفهمیدیم، میفهمیدید، میفهمیدند | داشتم میفهمیدم، داشتی میفهمیدی، داشت میفهمید، داشتیم میفهمیدیم، داشتید میفهمیدید، داشتند میفهمیدند | بفهم، بفهمید |
شنیدن | میشنوم، میشنوی، میشنود، میشنویم، میشنوید، میشنوند | بشنوم، بشنوی، بشنود، بشنویم، بشنوید، بشنوند | دارم میشنوم، داری میشنوی، دارد میشنود، داریم میشنویم، دارید میشنوید، دارند میشنوند | شنیدم، شنیدی، شنید، شنیدیم، شنیدید، شنیدند | میشنیدم، میشنیدی، میشنید، میشنیدیم، میشنیدید، میشنیدند | داشتم میشنیدم، داشتی میشنیدی، داشت میشنید، داشتیم میشنیدیم، داشتید میشنیدید، داشتند میشنیدند | بشنو، بشنوید |
خوابیدن | میخوابم، میخوابی، میخوابد، میخوابیم، میخوابید، میخوابند | بخوابم، بخوابی، بخوابد، بخوابیم، بخوابید، بخوابند | دارم میخوابم، داری میخوابی، دارد میخوابد، داریم میخوابیم، دارید میخوابید، دارند میخوابند | خوابیدم، خوابیدی، خوابید، خوابیدیم، خوابیدید، خوابیدند | میخوابیدم، میخوابیدی، میخوابید، میخوابیدیم، میخوابیدید، میخوابیدند | داشتم میخوابیدم، داشتی میخوابیدی، داشت میخوابید، داشتیم میخوابیدیم، داشتید میخوابیدید، داشتند میخوابیدند | بخواب، بخوابید |
بردن | میبرم، میبری، میبرد، میبریم، میبرید، میبرند | ببرم، ببری، ببرد، ببریم، ببرید، ببرند | دارم میبرم، داری میبری، دارد میبرد، داریم میبریم، دارید میبرید، دارند میبرند | بردم، بردی، برد، بردیم، بردید، بردند | میبردم، میبردی، میبرد، میبردیم، میبردید، میبردند | داشتم میبردم، داشتی میبردی، داشت میبرد، داشتیم میبردیم، داشتید میبردید، داشتند میبردند | ببر، ببرید |
آموختن | میآموزم، میآموزی، میآموزد، میآموزیم، میآموزید، میآموزند | بیاموزم، بیاموزی، بیاموزد، بیاموزیم، بیاموزید، بیاموزند | دارم میآموزم، داری میآموزی، دارد میآموزد، داریم میآموزیم، دارید میآموزید، دارند میآموزند | آموختم، آموختی، آموخت، آموختیم، آموختید، آموختند | میآموختم، میآموختی، میآموخت، میآموختیم، میآموختید، میآموختند | داشتم میآموختم، داشتی میآموختی، داشت میآموخت، داشتیم میآموختیم، داشتید میآموختید، داشتند میآموختند | بیاموز، بیاموزید |
دویدن | میدوم، میدوی، میدود، میدویم، میدوید، میدوند | بدویم، بدوی، بدود، بدویم، بدوید، بدوند | دارم میدوم، داری میدوی، دارد میدود، داریم میدویم، دارید میدوید، دارند میدوند | دویدم، دویدی، دوید، دویدیم، دویدید، دویدند | میدویدم، میدویدی، میدوید، میدویدیم، میدویدید، میدویدند | داشتم میدویدم، داشتی میدویدی، داشت میدوید، داشتیم میدویدیم، داشتید میدویدید، داشتند میدویدند | بدو، بدوید |
آموختن | میآموزم، میآموزی، میآموزد، میآموزیم، میآموزید، میآموزند | بیاموزم، بیاموزی، بیاموزد، بیاموزیم، بیاموزید، بیاموزند | دارم میآموزم، داری میآموزی، دارد میآموزد، داریم میآموزیم، دارید میآموزید، دارند میآموزند | آموختم، آموختی، آموخت، آموختیم، آموختید، آموختند | میآموختم، میآموختی، میآموخت، میآموختیم، میآموختید، میآموختند | داشتم میآموختم، داشتی میآموختی، داشت میآموخت، داشتیم میآموختیم، داشتید میآموختید، داشتند میآموختند | بیاموز، بیاموزید |
یاد گرفتن | میگیرم، میگیری، میگیرد، میگیریم، میگیرید، میگیرند | بگیرم، بگیری، بگیرد، بگیریم، بگیرید، بگیرند | دارم میگیرم، داری میگیری، دارد میگیرد، داریم میگیریم، دارید میگیرید، دارند میگیرند | گرفتم، گرفتی، گرفت، گرفتیم، گرفتید، گرفتند | میگرفتم، میگرفتی، میگرفت، میگرفتیم، میگرفتید، میگرفتند | داشتم میگرفتم، داشتی میگرفتی، داشت میگرفت، داشتیم میگرفتیم، داشتید میگرفتید، داشتند میگرفتند | بگیر، بگیرید |
خواستن | میخواهم، میخواهی، میخواهد، میخواهیم، میخواهید، میخواهند | بخواهم، بخواهی، بخواهد، بخواهیم، بخواهید، بخواهند | – | خواستم، خواستی، خواست، خواستیم، خواستید، خواستند | میخواستم، میخواستی، میخواست، میخواستیم، میخواستید، میخواستند | – | بخواه، بخواهید |
دادن | میدهم، میدهی، میدهد، میدهیم، میدهید، میدهند | بدهم، بدهی، بدهد، بدهیم، بدهید، بدهند | دارم میدهم، داری میدهی، دارد میدهد، داریم میدهیم، دارید میدهید، دارند میدهند | دادم، دادی، داد، دادیم، دادید، دادند | میدادم، میدادی، میداد، میدادیم، میدادید، میدادند | داشتم میدادم، داشتی میدادی، داشت میداد، داشتیم میدادیم، داشتید میدادید، داشتند میدادند | بده، بدهید |
پرسیدن | میپرسم، میپرسی، میپرسد، میپرسیم، میپرسید، میپرسند | بپرسم، بپرسی، بپرسد، بپرسیم، بپرسید، بپرسند | دارم میپرسم، داری میپرسی، دارد میپرسد، داریم میپرسیم، دارید میپرسید، دارند میپرسند | پرسیدم، پرسیدی، پرسید، پرسیدیم، پرسیدید، پرسیدند | میپرسیدم، میپرسیدی، میپرسید، میپرسیدیم، میپرسیدید، میپرسیدند | داشتم میپرسیدم، داشتی میپرسیدی، داشت میپرسید، داشتیم میپرسیدیم، داشتید میپرسیدید، داشتند میپرسیدند | بپرس، بپرسید |
گفتن | میگویم، میگویی، میگوید، میگوییم، میگویید، میگویند | بگویم، بگویی، بگوید، بگوییم، بگویید، بگویند | دارم میگویم، داری میگویی، دارد میگوید، داریم میگوییم، دارید میگویید، دارند میگویند | گفتم، گفتی، گفت، گفتیم، گفتید، گفتند | میگفتم، میگفتی، میگفت، میگفتیم، میگفتید، میگفتند | داشتم میگفتم، داشتی میگفتی، داشت میگفت، داشتیم میگفتیم، داشتید میگفتید، داشتند میگفتند | بگو، بگویید |
بستن | میبندم، میبندی، میبندد، میبندیم، میبندید، میبندند | ببندم، ببندی، ببندد، ببندیم، ببندید، ببندند | دارم میبندم، داری میبندی، دارد میبندد، داریم میبندیم، دارید میبندید، دارند میبندند | بستم، بستی، بست، بستیم، بستید، بستند | میبستم، میبستی، میبست، میبستیم، میبستید، میبستند | داشتم میبستم، داشتی میبستی، داشت میبست، داشتیم میبستیم، داشتید میبستید، داشتند میبستند | ببند، ببندید |
فروختن | میفروشم، میفروشی، میفروشد، میفروشیم، میفروشید، میفروشند | بفروشم، بفروشی، بفروشد، بفروشیم، بفروشید، بفروشند | دارم میفروشم، داری میفروشی، دارد میفروشد، داریم میفروشیم، دارید میفروشید، دارند میفروشند | فروختم، فروختی، فروخت، فروختیم، فروختید، فروختند | میفروختم، میفروختی، میفروخت، میفروختیم، میفروختید، میفروختند | داشتم میفروختم، داشتی میفروختی، داشت میفروخت، داشتیم میفروختیم، داشتید میفروختید، داشتند میفروختند | بفروش، بفروشید |
ساختن | میسازم، میسازی، میسازد، میسازیم، میسازید، میسازند | بسازم، بسازی، بسازد، بسازیم، بسازید، بسازند | دارم میسازم، داری میسازی، دارد میسازد، داریم میسازیم، دارید میسازید، دارند میسازند | ساختم، ساختی، ساخت، ساختیم، ساختید، ساختند | میساختم، میساختی، میساخت، میساختیم، میساختید، میساختند | داشتم میساختم، داشتی میساختی، داشت میساخت، داشتیم میساختیم، داشتید میساختید، داشتند میساختند | بساز، بسازید |
خریدن | میخرم، میخری، میخرد، میخریم، میخرید، میخرند | بخرم، بخری، بخرد، بخریم، بخرید، بخرند | دارم میخرم، داری میخری، دارد میخرد، داریم میخریم، دارید میخرید، دارند میخرند | خریدم، خریدی، خرید، خریدیم، خریدید، خریدند | میخریدم، میخریدی، میخرید، میخریدیم، میخریدید، میخریدند | داشتم میخریدم، داشتی میخریدی، داشت میخرید، داشتیم میخریدیم، داشتید میخریدید، داشتند میخریدند | بخر، بخرید |
ماندن | میمانم، میمانی، میماند، میمانیم، میمانید، میمانند | بمانم، بمانی، بماند، بمانیم، بمانید، بمانند | دارم میمانم، داری میمانی، دارد میماند، داریم میمانیم، دارید میمانید، دارند میمانند | ماندم، ماندی، ماند، ماندیم، ماندید، ماندند | میماندم، میماندی، میماند، میماندیم، میماندید، میماندند | داشتم میماندم، داشتی میماندی، داشت میماند، داشتیم میماندیم، داشتید میماندید، داشتند میماندند | بمان، بمانید |
الكاتب:محمد درويش
طالب علم في العلوم الحوزوية، حاصل على درجة البكالوريوس في التصميم البصري، ويكمل حاليًا دراسته للماجستير في الحوزة العلمية بقم المقدسة.
لديه خبرة في المجالات الإعلامية والترجمة، حيث عمل في هذه المجالات لعدة سنوات. كما أنه شارك في العديد من الدورات التدريبية الإسلامية في مجالات التربية، والأسرة، والإدارة.
مؤسس ومدير مركز البصيرة للدورات الثقافية والدينية، الذي يهدف إلى نشر المعرفة والثقافة الإسلامية، وتقديم دورات متنوعة في هذا المجال، سعيًا لخدمة المجتمع وتلبية احتياجاته الثقافية والدينية.
يسعى لتوظيف معرفته ومهاراته المكتسبة في خدمة المجتمع، والمساهمة في تطوير مجاله. ملتزم في عمله، ولديه اهتمام بالتعلم والتطور المستمر.
بحكم خلفيته الأكاديمية في التصميم البصري والدراسات الإسلامية المتقدمة، يسعى لتحقيق التوازن بين المعرفة النظرية والتطبيق العملي، ويأمل أن يقدم مساهمات تخدم المجتمع الإسلامي.
اترك تعليقاً إلغاء الرد
يجب أنت تكون مسجل الدخول لتضيف تعليقاً.